|
یک قیامت گریه در راه است می دانی چرا؟!
بر سر هر نیزه یک ماه است می دانی چرا؟!
محشر الله الله است می دانی چرا؟!
نوبهار قل هوالله است می دانی چرا؟!
راه اگر راه است این راه است می دانی چرا؟!
فرصت دیدار کوتاه است می دانی چرا؟!
انتخاب عشق ناگاه است می دانی چرا؟!
باز اما بهترین ماه است می دانی چرا؟!
اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّـدٍ وَآلِ مُحَمَّـدٍ وَعَجِّـل فَرَجَـهُم وَفَرَجَـنَابِهِم.
[ چهارشنبه 89/9/10 ] [ 8:46 عصر ] [ ]
[ نظر ]
نسیم روضه وزیدن گرفت در مویت غروب می چکد از تارهای گیسویت
کنار علقمه افتاده بر زمین رویت! ...
بس است! ، این همه سختی مده به بازویت! ...
چقدر فاصله افتاده! ... بین ابرویت!!! ...
نشسته مادر پهلـــو شکسته پهلویت ...
ز تن آن شاخه ی حسّاس افتاد ...
[ چهارشنبه 89/9/10 ] [ 1:46 عصر ] [ ]
[ نظر ]
.:: یَااَلله ::.
قبلــه ی من جبهه و کربـلای من ، دو کوهــه
مروه ی من طلائیه ، صفای من ، دو کوهــه
جای قبول توبه و دعای من ، دو کوهــه
راه عبور آزمــون ، برای من ، دو کوهــه
مامن من ، پناه من ، سرای من ، دو کوهــه
اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّـدٍ وَآلِ مُحَمَّـدٍ وَعَجِّـل فَرَجَـهُم وَفَرَجَـنَابِهِم.
[ چهارشنبه 89/9/10 ] [ 2:46 صبح ] [ ]
[ نظر ]
شط خون! ... و دلم! در کنار شطی از خون، جنون والا را! به تفسیر در خون خفتی و کارون در رگان پیشانی ات جوشید و دلم، ردای سرخ یاد تو را پوشید و خورشید، قطره قطره خون تو را نوشید معراج مردان را قامت بستی، به زخم حسین در ظهر عاشورا، و از این روست ای دوست! که خورشید در هر غروب به زخم ستاره گون شقیقه ات اقتدا می کند و هر پگاه نام تو را چونان سلام سرخ نمازش ادا می کند. نوشته: سید حسن حسینی بختیاری
[ دوشنبه 89/9/8 ] [ 12:36 عصر ] [ ]
[ نظر ]
رکن یمانی. زادگاه علی. محل شکاف کعبه. شکافی که اهل بدعت بی خود زحمت می کشند. هرگز محو نمی شود نشان علی از خانه خدای علی. علی علی. دستی به هوا رفت و دو پیمانه به هم خورد [ سه شنبه 89/9/2 ] [ 10:41 عصر ] [ ]
[ نظر ]
|
|
[ و نوشتم بیاد دوست شهیدم غلامرضا زوبونی ] |