|
ای کاش رنگ شهر بازیم نمی داد! ای کاش در دل ذره ای شور و نوا بود احوال ما با حال نی ها هم صدا بود ای کاش شور جنگ در ما کم نمی شد این نامرادی شیوه مردم نمی شد ای کاش رنگ شهر بازیم نمی داد! در جبهه یا زهرا(س) مرا بر باد می داد امشب دل از یاد شهیدان تنگ دارم حال و هوای لحظه های جنگ دارم فرسنگها دورم ز وادی محبت با یک دل خسته ز نیش سنگ تهمت مسموم شد ساقی و پیمانه شکست از بخت بد، درب شهادت گشته بسته من ماندم و متن وصیت نامه پیر جماران من ماندم و شرمندگی از روی یاران من ماندم و شیطان و نفس و جنگهایش من ماندم و شهر و گناه و رنگهایش از زرق و برق شهر خود نیرنگ خوردم آن معنویاتهای جنگ از یاد بردم خود را به انواع گنه آلوده کردم در راه ناحق کوششس بیهوده کردم از دفتر دل نام الله پاک کردم دل را به زیر کوه عصیان خاک کردم اکنون پشیمان امدم با این عمل ها یا رب نظر کن جرم و عصیانم ببخشا شاعر:شهید سید مجتبی علمدار بختیاری [ شنبه 89/11/9 ] [ 11:41 صبح ] [ ]
[ نظر ]
.:: یَارَبَّ العَالَمین ::. منبع : همسفر خورشید شهید سیّد مرتضی آوینی [ جمعه 89/11/8 ] [ 9:35 صبح ] [ ]
[ نظر ]
[ چهارشنبه 89/11/6 ] [ 10:18 عصر ] [ ]
[ نظر ]
|
|
[ و نوشتم بیاد دوست شهیدم غلامرضا زوبونی ] |