سفارش تبلیغ
صبا ویژن

.:: یاربّ ::.
برگ

.::شب فیض::.

خیز ای بنده ی محروم و گنه کار بیا

یک شب ای خفته ی غفلت زده بیدار بیا

بس شب و روز که در زیر لحد خواهی خفت

دم غنیمت بشمار امشب و بیدار بیا

شب فیض است و در توبه و رحمت باز است

خیز،ای عبد پشیمان و خطاکار بیا

پرده ی شب که بود ایت ستاری من

دور از دیده ی مردم،به شب تار بیا

این تویی بنده ی الوده و شرمنده ی من

این منم،خالق بخشنده ی ستار بیا

مگشا دست نیازت به عطای دگران

دل به من بسته و بگسسته ز اغیار بیا

فرصت از دست مده می گذرد این لحظات

منشین غافل و بی حاصل و بی کار بیا
برگ

بختیاری

 


[ پنج شنبه 89/5/28 ] [ 1:9 عصر ] [ ] [ نظر ]


.:: یَا عَلِیُّ یَا عَظیِمُ ::.


رسول خدا(ص) فرمودند:

گناهکاری که به رحمت خدا امیدوار است از عابد مایوس ، 

به درگاه  خدا نزدیکتر است. 


نهج الفصاحه صفحه 477


[ چهارشنبه 89/5/27 ] [ 5:48 صبح ] [ ] [ نظر ]

.:: 26 مرداد سالروز اغاز بازگشت ازادگان به میهن اسلامی گرامی باد::.

بازگشت ازادگان

*تو ای آزاد مرد رسته از بند*

*به سختیها زدی مردانه لبخند*

*اگر چه جسم تو پژمرد چون گل*

*ولی روحت شکفت از این تحمل*

*اگر در محبسی تاریک بودی*

*ولی با کربلا نزدیک بودی*

*مگر همراه تو از تربت اوست*

*که خاک مقدمت،چون مشک خوشبوست؟*

 گل

بختیاری

 


[ دوشنبه 89/5/25 ] [ 1:26 عصر ] [ ] [ نظر ]

 

.:: یَاغِیَاثَ المُستَغیثینَ ::.


امام باقر علیه السّلام فرمودند:

ذِکرُ اللِّسانِ الحَمدُ وَالثَّناءُ وَ ذِکرُ النَّفسِ الجهدُ وَالعَناءُ وَذِکرُ الرّوحِ الخوفُ وَالرَّجاءُ وَذِکرُ القَلبِ الصِّدقُ وَالصَّفاءُ وَذِکرُ العَقلِ التَّعظیمُ وَالحَیاءُ وَذِکرُ المَعرِفَةِ التَّسلیمُ وَالرِّضا وَذِکرُ السِّرِّ الرُّویَةُ وَاللِّقاءُ؛

ذکر زبان حمد و ثناء، ذکر نفس سختکوشى و تحمّل رنج، ذکر روح بیم و امید، ذکر دل صدق و صفا، ذکر عقل تعظیم و شرم، ذکر معرفت تسلیم و رضا و ذکر باطن مشاهده و لقاء است.

مشکاة الانوار، ص 113

* * * قدومت مبارک باشد بر دل ما ، ای ماه مهربان * * *

آمد سحری ندا زمیخانه ی ما

کی رندخراباتی دیوانه ی ما


برخیز که پرکنیم پیمانه ز می

زان پیش که پرکنندپیمانه ی ما

* * *

به طواف کعبه رفتم به حرم رهم ندادند

که برون در چه کردی که درون خانه آیی

* * *

درحالی به سوی تو آمده ام ای ماه مهربان

که دلم برای هیچ کس جز خداوند تنگ نیست

و دلم در حسرت سحرگاه فردا میسوزد

دلم برای خدا تنگ است

و برای صدای هق هق شبانه ی جوانان بهشتی

و برای مناجات

و برای مجیر در دل شب

سُبحَانَکَ یَا فَتَّاحُ ... تَعَالَیتَ یَا مُرتَاحُ ... اَجِرنَا مِنَ النَّارِ یَامُجیرُ

یا مجیر ، یا مجیر ، یامجیر!

و مرا که با عشق شما آب و گل سرشتند

گاهی خیال می کنم بر در خانه ی تان غریبه ام...

این دست گدایی من است که جز تو به سوی دیگری دراز نشده است

دست این خسته ی شکسته ی مولا گم کرده را بگیر

مولای من!

آرزوی من!
* * *

میخانه اگر جای من بی سر و پا نیست

بگذار به پشت در میخانه بمیرم


*التماس الماس ناب دعا.


.* اَللّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم *.



[ چهارشنبه 89/5/20 ] [ 2:56 عصر ] [ ] [ نظر ]

.:: یَاقَیّوُمُ الحَیُّ ::.



رسول خدا (صلّى الله علیه و آله) فرمودند:

لَو یَعلَمُ العَبدُ مَا فِى رَمَضَانِ لَوَدَّ اَن یَکوُنَ رَمَضَانُ السَّنَةَ ؛

اگر بنده مى‏دانست که در ماه رمضان چیست ، دوست مى‏داشت که تمام سال ، رمضان باشد.


(بحار الانوار، ج 93، ص 346)



بـاز هـوای سـحــرم آرزوســــت
خـلـوت و مـژگـان تـرم آرزوسـت

شـکـوه ی غـربـت نـبـرم ایـن زمـان
دسـت تـــو و روی تـو ام آرزوســت

خـسـتـه ام از دیـدن ایـن شـوره زار
چـشـم شـقـایـق نـگـرم آرزوســـت

واقـعـه ی دیـــدن روی تـــــو را
ثـانـیـه ای بـیـشـتـرم آرزوسـت

جـلـوه ی ایـن مـاه نـکـو را بـبـیـن
رنـگ و رخ و روی تـو ام آرزوسـت

ایـن شـب قـدر اسـت کـه مـا بـا همیـم؟
مـن شـب قـــــدری دگــــرم آرزوســـت

حـسِّ تـو را مـی کنم ای جـان مـن
عـزلـت بـیـتـی دگــــرم آرزوســــت

خـانـه ی عـشّاق مـهـاجـر کـجـاست؟
در سـفــــرت بـــال و پـرم آرزوســـت

حـسـرت دل بـارد از ایـن شـعـر مـن
جـام مـیـی در حـرمـــم آرزوســـــت

احمد عزیزی

پیشاپیش حلول ماه پربرکت و آسمانی رمضان را خدمت شما بزرگان
تبریک و تهنیت عرض می نمایم و التماس دعا دارم.


 
.* اَللّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم *.


[ سه شنبه 89/5/19 ] [ 2:31 عصر ] [ ] [ نظر ]
<   <<   21   22   23   24   25   >>   >
درباره وبلاگ

بیاد شهدای گمنام!!! برای بچه های تفحص و برای آنهایی که به دنبال گمشده ی خود می گردند هیچ لحظه ای زیباتر از لحظه ی کشف پیکر شهید نیست. اما زیباتر از آن لحظه ای است که زیر نور آفتاب یا چراغ قوه پلاکی بدرخشد. در طلاییه وقتی زمین را می شکافتیم پیکر مطهر شهیدی نمایان شد که همراه او یک دفتر قطور اما کوچک بود ؛ شبیه دفتری که بیشتر مداحان از آن استفاده می کنند. برگ های دفتر به خاطر گل گرفتگی به هم چسبیده بود و باز نمی شد . آن را پاک کردم . به سختی بازش کردم بالای اولین صفحه اش نوشته بود: عمه بیا گمشده پیدا شده!
لینک دوستان
امکانات وب