|
حضرت مهدی (عج): فَیَعمَلُ کُل اَمرِی مِنکُم مَا یَقرُبُ بِهِ مِن مُحَبَتِنَا هر یک از شما باید کاری کند که با ان به محبت ما نزدیک شود. بحارالانوار، ج53، ص174 *** به حرمت جمعه هایی که شمرده ام، و به پاس شبهایی که از روز نشناخته ام؛ با من از گرمی روز روشن سخن بگو. شام را خود دیده ام.
ای اصل امید! بیم ها را دریاب بابای همه! یتیم ها را دریاب هر چند خدا خودش کریم است، اقا! لطفی کن و یا کریم ها را دریاب بختیاری
[ چهارشنبه 89/8/5 ] [ 9:55 صبح ] [ ]
[ نظر ]
دوباره سرفه یک مرد و خس خس سینه / ودست و پای پر از تاول و پر پینه دوباره آتش زخمی که شعله ور گشته / وترکشی که بسر داشت دردسرگشته نشسته یک زن غمگین کنار بستر او / کنار بستر مردی که بود بی بازو کنار بستر مردی که خسته بود از درد / همان دلاور مجنون جبهه های نبرد زکلبه دلشان عطر سیب می آید / صدای ناله ام یجیب می آید و او ز صوت دعای زنش خدایی شد / به یاد آن شب حمله که شیمیایی شد همان شبی که طلوعش پراز عبادت بود / همان شبی که دعایش فقط شهادت بود تداعی شب حمله،تداعی شب غم / شب وداع رفیقان،شبی پر از ماتم به یاد جبهه و شب زنده داری سنگر / به یاد حاجی و بیسیم و رمز یا حیدر به یاد فکه ،دوکوهه،جزیره مجنون / به یاد دشت پر از خون، چفیه ایی گلگون به یاد گرمی دل ها،به یاد سردی خاک / به یاد آنهمه رزمنده بدون پلاک دلش گرفت نگاهی به عکس رهبر کرد / دعا به جان ولی و به جان دلبر کرد دعا تمام شدو عقده دلش وا شد / و عاقبت سند بندگیش امضاءشد صدای خس خس سینه تمام شد ،آری / واشکهای زن یک شهید شد جاری بختیاری [ دوشنبه 89/8/3 ] [ 9:4 عصر ] [ ]
[ نظر ]
چشم به راه به تمنای طلوع تو جهان چشم به راه به امید قدمت کون و مکان چشم به راه رخ زیبای تو را یاسمن آیینه به دست قد رعنای تو را سرو جوان چشم به راه در شبستان شهود اشک فشان دوخته اند همه شب تا به سحر خلوتیان چشم به راه دیدمش فرش از ابریشم خون می گسترد در سراپرده چشمان خود، ان چشم به راه نازنینا نفسی اسب تجلی زین کن که زمین گوش به زنگ است و زمان چشم به راه آفتابا دمی از ابر برون اکه بود بی تو منظومه امکان، نگران چشم به راه بختیاری [ یکشنبه 89/8/2 ] [ 1:7 عصر ] [ ]
[ نظر ]
اسم تو...! دیده ای یک نفر پرنده شود، پر بگیرد، بدون سر باشد سایه گستر شود درختی که تنه اش زخمی تبر باشد دیده ای تا کنون پرستویی روی مین اشیانه بگذارد استخوانی بیابد و مثل قاصدک های خوش خبر باشد! فکر کن دیده ای که یک شب ماه روی دوشش ستاره بگذارد. یک نفر بعد رفتنش حتی باز هم بهترین پدر باشد. همه شهر می شناسن تو را، گر چه یک کوچه هم به نامت نیست! من ندیدم هنوز دریایی از دل تو بزرگ تر باشد. ان قدر ارتفاع داری که مرگ از تو سقوط خواهد کرد. پر بزن، پر! در اسمان باید اسم تو اولین نفر باشد هر چه نادیدنی است را دیدی، تا ابد سنت جنون این است: عشق از هر دری بیاید تو، عقل باید که پشت در باشد. بختیاری [ شنبه 89/8/1 ] [ 9:4 عصر ] [ ]
[ نظر ]
ای امید روشنی پگاه عمرم گذشت و نشد میسر وصال تو ناکام جرعه ای از بحر کمال تو با این همه دعا و توسل که داشتم اخر نشد که ببینم جمال تو حس می کنم که لایق لطف تو نیستم راحت نمی گذاردم اما خیال تو من هر چه خواستم از خدا همه قیل و قال بود حالا تمام ارزوهایم شده مال تو با اینکه نیستی محتاج دعای من با این همه هستم دعاگوی حال تو بختیاری [ پنج شنبه 89/7/22 ] [ 4:22 عصر ] [ ]
[ نظر ]
|
|
[ و نوشتم بیاد دوست شهیدم غلامرضا زوبونی ] |