|
تو را من چشم در راهم امین درد آگاهم،تو را من چشم در راهم دلیل عصمت راهم،تو را من چشم در راهم بتاب ای خضر بر راهم،تو را من چشم در راهم که بی مهر تو گمراهم،تو را من چشم در راهم
اسیر حسرت و آهم،تو را من چشم در راهم
ظهورت هست دلخواهم،تو را من چشم در راهم
چو یوسف مانده در چاهم،تو را من چشم در راهم
تو هستی مهر و هم ماهم،تو را من چشم در راهم
امین درد آگاهم، تو را من چشم در راهم
بختیاری [ سه شنبه 88/12/4 ] [ 6:55 عصر ] [ ]
[ نظر ]
از 22 بهمن ?7 تا 22 بهمن 88، 31 سال گذشت یعنی انقلاب 31 ساله شد.به تعبیری انقلاب بعد از 31 سال دوباره احیا شد. متولد شد. به بلوغ رسید .تجدید شد. این را اگر همه دشمنان در رسانه هاشان کتمان کنند ،پیش خودشان کتمان نخواهند کرد. آنها پیام انقلاب 88 را درک کرده اند و علیرغم همه داد و قال هایشان در رفتار آینده شان نمود پیدا خواهد کرد. از 22 خرداد 88 تا 22 بهمن 88:در بیست و دوم خرداد هشتاد و هشت حماسه ?0 میلیونی امت در تجدید بیعت با انقلابشان رفراندومی بر جمهوری اسلامی و قانون اساسی بود. در نهم دیماه هشتاد وهشت خشم انقلابی خاموش امت نشانی از تجدید بیعت گسترده با امام و رهبر و ولیشان بود. در 22 بهمن 88 امت با حضور انقلابی و دوباره خود حماسه چهل میلیونی رفراندوم نظام جمهوری اسلامی در بیست و دوم خرداد را به تجدید انقلاب پنجاه میلیونی جهت بازگشت به آرمانهای 31 سال پیش و حتی فراتر از آن تبدیل کرد. جشن ربیع امسال جشن پیروزی آرمانهای انقلای اسلامی در آغاز دهه چهارم انقلاب می باشد. به نظر من از آن 22 تا این 22حماسه هشت ماه دفاع مقدس در جنگ نرم تحمیلی قابل ستایش است.چرا که این بار امام جام زهر را ننوشید.امت در آغاز دهه چهارم انقلاب بلوغ و بصیرت خود را نشان داد.دست مریزاد به فرزندان انقلاب! برگرفته از سایت حسینیه دل *** دیدی به درک رفت و روحش به شرر افتاد با آل علی هرکه در افتاد ور افتاد *** بی حد و عدد یا علی مدد *** یونس 20 [ سه شنبه 88/12/4 ] [ 4:17 عصر ] [ ]
[ نظر ]
ابوالادیان خدمتگذار و نامه رسان امام حسن عسکری(ع) نقل میکند: وقتی حضرت بیمار شدند،در بستر بیماری افتادند.مرا صدا زده فرمودند:ابوالادیان!این نامه را بگیر،به مدائن ببر به دست صاحبانش بسپار.بعد از پانزده روز که از مدائن بر میگردی دیگر مرا نخواهی دید.از خانه من صدای عزاداری و گریه بلند است.جنازه مرا روی تخته غسل می بینی.گریه امانم نداد.به دست و پای اقا افتادم.فدایتان شوم!اقای من!خدا نیاورد چنین روزی را.تکلیف ما چه میشود؟ما به چه کسی پناه ببریم؟ما به چه کسی رجوع کنیم؟فرمود: به کسی رجوع کن که دارای سه علامت باشد:اولا جواب نامه ها را از تو بخواهد.دوم بر جنازه من نماز بخواند.سوم که از محتوای داخل همیان خبر بدهد.به مدائن رفتم. نامه ها را به صاحبانش تحویل دادم.جواب نامه ها را گرفتم پس از پانزده روز به سامرا برگشتم.همانطور که حضرت پیشاپیش فرموده بودند دیدم صدای گریه و عزا از خانه حضرت بلند است.جعفر کنار درب ایستاده.مردم دسته دسته می ایند و به او تسلیت می گویند.جنازه را برای نماز اماده کردند.مردم برای نماز صف بستند.جعفر جلو امد تا نماز بخواند.همین که خواست تکبیرةالاحرام بگوید،دیدم صف های جماعت شکافته شد.یک اقا زاده پنج،شش ساله ای جلو امد صورتش مثل ماه شب چهارده می درخشید.صورتش گندم گون بود.روی گونه راستش خالی سیاهی بود.جلو امد عبای جعفر را کشید فرمود)):عمو!کنار بایست که من به اقامه نماز بر پدرم سزاوارترم.))اقا زاده نماز را به جا اوردند.نماز که تمام شد شروع به گریه کردن کنار بدن بابا نمود. بختیاری [ دوشنبه 88/12/3 ] [ 3:48 عصر ] [ ]
[ نظر ]
*جمهوری اسلامی* جمهوری اسلامی ما جاوید است دشمن ز حیات خویشتن نومید است ان روز که عالم ز ستمگر خالی است ما را و همه ستمکشان را عید است جمهوری ما نشانگر اسلام است افکار پلید فتنه جویان خام است ملت به ره خویش جلو می تازد صدام به دست خویش در صد دام است این عید سعید عید حزب الله است دشمن ز شکست خویشتن اگاه است چون پرچم جمهوری اسلامی ما جاوید به اسم اعظم الله است این عید سعید عید اسعد باشد ملت به پناه لطف احمد باشد بر پرچم جمهوری اسلامی ما تمثال مبارک محمد باشد بختیاری [ چهارشنبه 88/11/28 ] [ 7:51 عصر ] [ ]
[ نظر ]
[ چهارشنبه 88/11/28 ] [ 4:6 صبح ] [ ]
[ نظر ]
|
|
[ و نوشتم بیاد دوست شهیدم غلامرضا زوبونی ] |