|
...ــبسم الله الرحمن الرحیمــ... هفتم ذی الحجة ،
شهادت ابو جعفر محمّد بن علی (ع) امام پنجم از ائمه اثنی عشر(ع) وهفتمین معصوم از چهارده معصوم (ع)، مادر ایشان حضرت فاطمه دختر امام حسن مجتبی (ع) است که مکنّی به امّ عبد الله یا ام الحسن بود و با این ترتیب آن حضرت هم از جانب مادر و هم از جانب پدر فاطمی و علوی بوده اند ، لقب ایشان به دلیل دانش بیکران باقر یا باقر العلوم بوده است … صدوق و طوسی در امالی خود روایت کرده اند که رسول الله (ص) آن حضرت را باقر نامیدند و به جابر بن عبد الله انصاری فرمود: « ای جابر زمان یکی از اولاد مرا که از فرزندان حسین است درک خواهی کرد، او هم نام من است و علم را با مهارت بسط میدهد و میشکافد، وقتی او را دیدی سلام مرا به او برسان». یکى از علماى سنّى به نام ابن حجر هیتمى درباره ایشان مى نویسد: «محمّد باقر به اندازه اى گنج هاى پنهان معارف و دانش ها را آشکار ساخته، حقایق احکام و حکمت ها و لطایف دانشها را بیان نموده که جز بر عناصر بى بصیرت یا بد سیرت پوشیده نیست و از همین جاست که وى را شکافنده دانش و جامع علوم و برافروزنده پرچم دانش خوانده اند.»
* در محضر آن بزرگوار:
*همانا خداوند عزّ و جلّ نگاه دارد بوسیله تقوی بنده را از آنچه عقلش بدان دسترسی ندارد.
*خدا بر خویش مهرورزی را لازم نموده و رحمت او بر خشمش پیشی جسته و از روی راستی و درستی به انجام رسیده، پس چنان نیست که خداوند به بندگان خشم آغاز کند پیش از آنکه آنان او را به خشم آورند ، چنین نیست که خداوند به بندگان خشم آغاز کند پیش از آنکه آنان او را به خشم آورند.
منبع:از رساله امام محمّد باقر علیه السلام، سعد الخیر / روضه کافی ج اول (ص 79 – 75 )
بین نماز ، وقت دعا گریه می کنی
هر چند زهر ، قلب تو را پاره پاره کرد اصلاً خود تو کرب و بلای مجسّمی آب خوش از گلوی تو پایین نمی رود با یاد روزهای اسارت چه می کشی ؟ با یاد زلفِ خونی مردان نی سوار هم پای نیزه ها همه جا گریه کرده ای دیگر بس است« چشم ترت درد می کند! »
یوسف رحیمی اَللّهمَّ عَجِّل لِولِیِّکَ الفَرَج. [ جمعه 87/9/15 ] [ 11:17 صبح ] [ ]
[ نظر ]
.:: یا حیّ و یا قیّوم ::.
*ضمن عرض سلام و ادب به محضر همه ی عزیزان حاضر در وبلاگ شهدای گمنام ، بنده سوالی دارم که امیدوارم بتونم از همه ی عزیزان در پیدا کردن پاسخ این سوال کمک بگیرم و اون اینه که:
مگر نه اینست که طبق روایات و احادیث ، زمین هیچگاه از فیض حضور اولیای الهی و هدایتگر خالی نخواهند ماند؟ امام زمان(عج) در زمان غیبت ، ما را به چه کسی سپرده اند وچرا حضرت خودشان را نشانمان نمی دهند؟! مگر نه اینست که ایشان هدایتگرند و ما نیازمند هدایت؟!
ممنون و موفق باشید ان شاء الله.
کوچیک شما: شهاب [ چهارشنبه 87/9/13 ] [ 6:3 عصر ] [ ]
[ نظر ]
.:: یا ارحم الرّاحمین ::. *چقدر خوبه که آدم کمی ، فقط کمی به اطرافش فقط یک کم توجّه کنه! امروز صبح برای دریافت پول از دستگاه خودپرداز اداره در حالیکه خیلی عجله داشتم مراجعه کردم. خانمی که نه مشخص بود می خوان پول بگیرن و نه می خوان برن ، کنار خودپرداز با کمی فاصله (حدود یک متر) ایستاده بودن . به آرامی رفتم کنار دستگاه و ایستادم. چند ثانیه ای گذشت و وقتی دیدم قصد ندارن پول بگیرن در حالیکه داشتم کارتم رو از کیفم بیرون می آوُردم بهشون به آرومی گفتم:
_خانم ببخشید ، پول نمی گیرید شما ؟!
با آرامش و حیای خاصّی گفتن:
_نه شما بفرمایید بگیرید. من هم چون کمی دیرم شده بود و طبق معمول عجله داشتم کارت رو گذاشتم تو دستگاه و مراحل کار رو انجام دادم. زبان فارسی و ...
کارت ، پول و رسید رو برداشتم و اومدم که به را بیافتم که یه هو ... صدای همون خانم منو معطوف خودش کرد. همون خانم باز با شرم و حیا و حالت خاصی در حالیکه کارت رو جلوم گرفته بودند گفتند:
_لطف می کنید برای منم بگیرید؟!...
منو می گید! انگار یک سطل آب یخ ریختن رو کلّم تو این هوای سرد پاییزی!
هنوز گیج و منگ بودم که صدای یکی از همکارانم رو شنیدم: ببخشید خانمِ ... آسانسور دیر کرد دیر رسیدم و بعد رو به من کردن و بعد از سلام علیک و احوالپرسی ، گفتن:
_ بدین من براشون می گیرم ، ممنون لطف کردین.
گیجی و منگی من بیشتر شد و من تازه متوجّه همه چیز شدم. اون بنده خدا از همکاران اُپراتورمون بودن و روشندل و ...
نه فهمیدم چه جوری احوالپرسی و خداحافظی کردم و نه چه جوری از صحنه دور شدم. فقط شروع کردم به لعن و نفرین خودم که :
_...چرا باید اینجوری می شد؟!...
_...چرا انقدر عجله؟!...
_...عجله برای چی؟!... _...تا کی قراره انقدر نسبت به اطرافیانمون بی تفاوت باشیم؟...
_... تا کی ناسپاسی؟!...
_... تا کی...
همین امروز عصر تنها کاری که تونستم انجام بدم این بود که به اون همکارمون زنگ بزنم و ایشون رو واسطه قرار بدم برای عذرخواهی و عرض شرمندگی و ...
امّا چقدر خوب بود که ما آدما کمی ، فقط کمی ، به اطرافیانمون بیشتر توجّه می کردیم! [ سه شنبه 87/9/12 ] [ 6:33 عصر ] [ ]
[ نظر ]
.:: یا ذالجلال و الاکرام ::.
بهار مدینه چه دیدنی است!. گاه بادهای تندی که به طوفان می ماند ساقه های سبز گندم را بی تاب می کند و گاه در آرامش آبی آسمان می بینی دشت ها را که چونان پارچه ی مخملین سبزی برق می زنند و خودنمایی می کنند. بارها گفته ام و بار دیگر می گویم که تو را خدا در آسمانها به عقد علی در آورد و به ملائکه فرمود تا بهشت را زینت دهند و خداوند، خود متولی عقد شما و عاقد شما در آسمان بود. خطبه ی عقد آسمانی شما را خداوند متعال خواند. این افتخار آمیز نیست دخترم! نمی دانم علی صدایم را شنید یا نه اما این را می دانم که این سخن من پاسخی بود به آروزهای بزرگ علی، آرزوی زندگی با سرور زنان هستی، آرزوی زندگی با کسی که هنگام تولدش فرشتگان به یکدیگر تبریک گفتند14 و نوری از او در تمام مکه ساطع شد و چشمه ای در بهشت با نام «تسنیم»، هدیه ی خداوندی به اوست؛ آرزوی زندگی با فاطمه ی من. مهریه ی تو همان است که در آسمان قرار دادند و مهریه ی زمینی ات نشانه ای بود تا دیگران راه را گم نکنند دخترم! خورشید می رفت تا در آرامش چند ساعته با خود خلوتی داشته باشد و شعاع های نیمه جانش بر لبه دیوار کاهگلی خانه به انتظار شنیدن سخنان پایانی رسول خدا صلی الله علیه بودند. هوای بهاری ، آن هم در خانه دختر رسول خدا چه لذت بخش بود! اینک گندم ها آرد شده بودندو آماده پختن. حضور تو دخترم ! در این خانه محقر و با صفا و با این اسباب و وسایل ساده و بی پیرایه گرمابخش زندگی علی بود و او به امید بودن تو در آن خانه کار می کرد.
[ یکشنبه 87/9/10 ] [ 2:45 عصر ] [ ]
[ نظر ]
.:: مَرَجَ البَحرَینِ یَلتَقِیَان ::. .:: اَلله ُنوُرُ السَّمواتِ وَ الاَرضِ مَثَلُ نُورِِهِ کَمِشکَوةٍ فیِهَا مِصبَاحٌ المِصبَاح ::.
اَلسَّلامُ عَلَیکَ یَا فَاطِمَةَ الزَّهرَاء(سلام الله علیها) اَلسَّلامُ عَلَیکَ یَا عَلِیِّ ابنِ اَبِی طالِب(علیه السلام)
سالروز شان نزول و تفسیر آیات الهی و عید فرخنده ی ازدواج آسمانی سیّدة النّساء العالمین خانم حضرت زهراء(سلام الله علیها) و وصیّ بحقّ رسول ربّ العالمین ، امام علیّ ابن ابی طالب (علیه سلام الله) را به محضر مبارک قطب عالم امکان ، حضرت مهدی موعود ، امام زمان (علیه افضل صلوات الله و عجّل الله فرجه) و همه شیعیان جهان و شما عزیزان تبریک
ان شاء الله تمامی جوانان این مرز و بوم خوشبخت شوند به حقّ این دو عزیز و زیر سایه ی اون دو بزرگوار و فرزندان دلبندشان ، عاقبت به خیر شوند. به حقّ صلواتی بر محمّد(ص) و آل محمّد(ص).
[ شنبه 87/9/9 ] [ 6:28 عصر ] [ ]
[ نظر ]
|
|
[ و نوشتم بیاد دوست شهیدم غلامرضا زوبونی ] |