سفارش تبلیغ
صبا ویژن


 

هفته مبارک
بسیج
 

 

 

کـــوه پرســــید ز رود ،

زیــر این سقف کبـــود،

راز مانـــدن در چیست؟

گفت : در رفتـــــن من.

گفت : و مــــــــــــن ؟

گفت : در مانـدن تـــو،

بلبلـی گفت : و من ؟ 

خنده ای کـرد و گفت :

در غزلـخوانی تـــو،

آه از آن آبــــــــــادی

که در آن کــــوه رَوَد،

رود مــرداب شـــــود

بلبل بیچاره سرش را به گریبان بِبَرَد و نخواند دیگر

من و تو بلبل و کوه و رودیم،

 راز ماندن جز در خواندن او ، ماندن تو ، رفتن یاران سفر کرد? مان نیست بدان .

زنده یاد ، ابوالفضل سپهر

*ای عزیز ، شهدا چون رود خروشانند که رفتند و می روند و سپهر ها چون بلبلانی غزلخوان که حماسه رفتن را می خوانند و بازماندگان این قافله چون کوهی استوار باید بایستند . 


 


[ چهارشنبه 87/8/29 ] [ 3:18 عصر ] [ ] [ نظر ]


.:: الهی ، یا ارحم الراحمین ::.



 

   
امیرالمومنین علی علیه السلام : پاکدامنی ، زبور تهیدستی و شکرگزاری ، زیور بی نیازی است . / نهج البلاغه حکمت 340 
 


*بزرگی می فرمود:

خدای مهربان هر دربی رو که به روی ما می بنده یک درب
و چه بسا درب های بسیار دیگه ای رو به روی ما باز می کنه
 اما ما به حکم انسان بودنمون ، خیره می شیم
و گیر می دیم به همون یه درب بسته
و از درب های بازشده غافل می شیم!


میرسد از راه مردی از دیار آشنایی

 بر زبانش مهربانی ! در نگاهش روشنایی

 روشنایی می دهد خورشید را برق نگاهش

 می گذارد آسمان هر روز ، پیشانی به راهش

http://i26.tinypic.com/1ylc8o.gifhttp://i26.tinypic.com/1ylc8o.gifhttp://i26.tinypic.com/1ylc8o.gif 


 

 


[ سه شنبه 87/8/28 ] [ 4:19 عصر ] [ ] [ نظر ]

 

.:: یا قاضی الحاجات ::.

 


*سلام به آقا سید مرتضی.

*سلام به به این صفحه ی نورانی و اهالی باصفاش.

یه بار یه جمله پشت یه تریلی خوندم خیلی جالب بود:

 

*خدایا ، آنکس که تورا دارد چه ندارد و آنکس که تو را ندارد چه دارد؟!*

 

ان شاء الله که همیشه دلتون با خدا باشه و همواره خدا رو در قلبتون احساس کنید. شروع کنید با خدا صحبت کردن.

دوستی به من می گفت:

 من هرروز حال خدا رو ازش می پرسم. روزی نیست که از حالش باخبر نباشم و هرروز هم برای سلامتیش دعا می کنم.

اوّلش از حرفش خندم گرفت و می خواستم بحث فلسفی راه بندازم که : مگه خدا ممکنه بیمار بشه و ... اما جلوی خودمو گرفتم و بعد که بیشتر دقت کردم دیدم این بابا خودش به قول بر و بچز ، اِندِ این مَباحثه که با یه جمله زد تو پَرَم گفت:

آخه با خدا خیلی رفیقیم ، نداریم با هم!...

بارالها ، حلاوت رفاقتت را به ما طوری  بچشان که محتاج دیگران نشویم ، تا به مقامی برسیم که هرکه را که تو را از ما می گیرد به کناری بیفکنیم و هر که را که تو را به ما می رساند نگه داریم و معیارمان خودت باشی. آمین.

 

 

اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج.

اللّهمّ صلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم.

 


[ دوشنبه 87/8/27 ] [ 1:38 عصر ] [ ] [ نظر ]

 

.:: یا رب العالمین ::. 

 

ای زینت وجود ، نگاهم نمی کنی ؟

یکدم  نظر به حسرت و آهم نمیکنی ؟

 

برخلوت من و غم و اشک و ملال و درد

کس اعتنا نکرد ،  شما هم نمی کنی ؟

 

آخر کجا روم پس از این بر که رو کنم

گر یک نظر به روی سیاهم نمی کنی

 

باز آمدم به درگهت با آرزوی عفو

یارا نگو ، نگو ، که نگاهم نمی کنی

 

 

ترمز بریده بودیم در پیچهای غربت

تعمیر کرده بودیم دل رابرای صحبت

 

اما کسی نپرسید پنچر شدیم یا نه ؟

انگار بود تعطیل تعمیرگاه رحمت

 

کم باد میشود دل در سنگلاخ غمها

باید به دوش گیریم جکهای استقامت

 

هر کس به فکر خویش است در شاهراه دنیا

ای کاش وا نمانیم در راه تا قیامت ...

 

قبل از سفر مهمّ است از بهر هر مسافر

تعویض روغن عشق ... یک باک پر محبت

 

هر پیچ را کند باز آچار مهربانی ...

هر چند ناپدید است در جعبه دان غیرت...

 

 

مولا شنیدم لاله ها را دوست داری

  ..آئینه های آشنا را دوست داری 

 

با یاد قرآنی که بر نی خوانده می شد

  صوت مناجات و دعا را دوست داری  

 

مولا شنیدم نی حکایت کرد از تو

می گفت: دل های رها را دوست داری 

می گفت: هر چند از جدائی می گریزی

اما تو سرهای جدا را دوست داری 

مولا شنیدم در مقام آسمان ها

تنها زمین کربلا را دوست داری 

 

از اهل بیتت از دلت پیداست بسیار

آتش گرفتن در خدا را دوست داری 
 

مولا اگر چه این لیاقت را ندارم

اما بگو: آیا تو ما را دوست داری؟!

 

 


[ شنبه 87/8/25 ] [ 3:47 صبح ] [ ] [ نظر ]

 

.:: اللّهم صلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم ::.

*السّلام علیک ایهاالقائم المنتظَر المهدی *

سلام بر تو...

اى مرد همیشه جوان!
کدام روز سپید از پشت کوه‏هاى روز مى‏آیى؟
کدام صبح صادق، خورشید را به کوچه‏هاى تنگ کاهگلى مى‏آورى؟
کدام روز ، فرشتگان نام تو را بر ماذنه‏ها فریاد مى‏کنند؟
کدام روز ، عیسى مسیح‏ علیه السلام از هفت آسمان فرود مى‏آید و به قامت ‏بلند تو اقتدا مى‏کند؟
کدام روز شاعران به جاى شعر نیایش مى‏خوانند؟
کدام روز بوى گرم نان سفره‏هاى کوچک مستضعفان را پر مى‏کند؟
کدام روز فلسفه ی چشم‏هاى تو تدریس مى‏شود؟
آخر اى آفتاب روشن اطمینان
نام تو آواز پر جبرئیل است، در گوش هوش زمان
هزار سال است که هر غروب دلتنگ آدینه
به سمت ظهور تو نماز مى‏گذاریم.
 
آیا صبح نزدیک نیست؟!.... 

http://i14.tinypic.com/66tbdy0.gif http://i14.tinypic.com/66tbdy0.gif http://i14.tinypic.com/66tbdy0.gif

*پیشنهاد می کنم که ...
 در موضوعاتی مانند خودسازی ، راه های معاشرت با دیگران ، درس خوندن ، کار و ... اگه تجربه ی موفقی داریم اون رو از طریق همین صفحه ی نورانی ، البته خیلی مفید و مختصر ، در چند خط ، در اختیار دیگران قرار بدیم تا زکات اون تجربه ی موفق رو داده باشیم.

 

 

.:: اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم ::.


*نسخه ی‌ علامه طباطبایی برای جوان 22 ساله:
 
 نوشتاری را می خوانید که میان یک جوان 22 ساله و حضرت آیت ‌الله، علامه طباطبایی درسال 1355 مکاتبه شده است.

آنچه آن جوان سوال کرده است نیاز آشکار یا نهان هر انسان مکلفی است، در هر فصلی از حیات که باشد، آنگاه که در پیچ و خم زندگی و در فراز و نشیب این دنیا پای گذارده و در تاریکنای این مسیر، کور مال کور مال در امید مقصد است، و جواب علامه چراغی است راه نما از خضر، و تو! به هوش باش که:

طی این مرحله بی همرهی خضر مکن      ظلمات است، بترس از خطر گمراهی
 

استمداد: 
محضر مبارک حضرت آیت‌الله العظمی جناب آقای طباطبایی

 

          سلام علیکم و رحمة‌الله و برکاته

 جوانی هستم 22ساله، که تنها ممکن است شما باشید که به این سوال من  پاسخ گویید. در محیط و شرایطی زندگی می‌‌کنم که هوای نفس و آمال بر من  تسلط فراوان دارند و مرا اسیر خود ساخته‌اند و سبب باز ماندن من از حرکت به سوی الله شده‌اند.

درخواستی که از شما دارم این است که بفرمایید بدانم به چه اعمالی دست بزنم تا بر نفس مسلط شوم و این طلسم شوم را که همگان  گرفتار آنند بشکنم و سعادت بر من حکومت کند؟ لطفاً نصیحت نمی‌خواهم،

 بلکه دستورات عملی برای پیروزی لازم دارم.  

 23/10/1355


*دستگیری:

جوابی که حضرت آیت الله در پشت همان نامه مرقوم کردند:

 
بسم الله الرحمن الرحیم

      سلام علیکم

 برای موفق شدن و رسیدن به منظوری که در پشت ورقه مرقوم داشته‌اید لازم است همتی بر آورده و توبه نموده، به مراقبه و محاسبه بپردازید.

  به این نحو که:

 هر روزه طرف صبح که از خواب بیدار می‌شوید، قصد جدی کنید که هر عملی پیش آید، رضای خدا- عَزَّ اسْمُهُ- را مراعات خواهم کرد. آن وقت در هر کاری که

 می‌خواهید انجام دهید، نفع آخرت را منظور خواهید داشت، به طوری که اگر نفع اخروی نداشته باشد، انجام نخواهید داد، هر چه باشد. و همین حال را تا شب،

  وقت خواب، ادامه خواهید داد. 

وقت خواب، چهار- پنج دقیقه‌ای در کارهایی که روز انجام داده‌اید، فکر کرده و یکی یکی از نظر خواهید گذرانید، هر کدام مطابق رضای خدا انجام یافته، شکر کنیدو هر کدام، تخلف شده استغفار کنید و این رَویه را هر روز ادامه دهید.

 این روش اگر چه در بادی حال[اولِ کار]، سخت و در ذائقه نفس تلخ می‌باشد، ولی کلید نجات و رستگاری است.

 

و هر شب، پیش از خواب توانستید سُوَر مُسبِّحات [سوره‌هایی که با تسبیح  خداوند آغاز می‌شوند] یعنی: سوره‌های حدید و حشر و صف و جمعه و تغابن  را بخوانید و اگر نتوانستید، تنها سوره حشر را بخوانید و پس از بیست روز از حال  اشتغال،حالات خود را برای بنده در نامه بنویسید. ان‌شاءالله موفق خواهید بود. 

 محمد حسین طباطبایی

یاد و خاطره ی آن عالم وارسته گرامی باد.

 


اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج.

اللّهمّ صلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم.

شهاب


[ جمعه 87/8/24 ] [ 12:18 عصر ] [ ] [ نظر ]
<   <<   51   52   53   54   55   >>   >
درباره وبلاگ

بیاد شهدای گمنام!!! برای بچه های تفحص و برای آنهایی که به دنبال گمشده ی خود می گردند هیچ لحظه ای زیباتر از لحظه ی کشف پیکر شهید نیست. اما زیباتر از آن لحظه ای است که زیر نور آفتاب یا چراغ قوه پلاکی بدرخشد. در طلاییه وقتی زمین را می شکافتیم پیکر مطهر شهیدی نمایان شد که همراه او یک دفتر قطور اما کوچک بود ؛ شبیه دفتری که بیشتر مداحان از آن استفاده می کنند. برگ های دفتر به خاطر گل گرفتگی به هم چسبیده بود و باز نمی شد . آن را پاک کردم . به سختی بازش کردم بالای اولین صفحه اش نوشته بود: عمه بیا گمشده پیدا شده!
لینک دوستان
امکانات وب