سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

.:: اللّهم صلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم ::.


*بهترین اعمال بعد از واجبات:

عَن الرّضا علیه السلام:

لَیـسَ شـَىء مِـنَ الاَعمـالِ عِنـدَ الله ِعَزَّوَجَلّ بَعدَالفَـرائِضِ أَفضَلُ مِن إِدخـالِ السُّروُرِ عَلَى المُؤمِنِ .

امام رضا علیه السلام فرمودند :

بعد از انجام و اجبات ، هیچ کارى بهتر از ایجاد خـوشحالى براى مومن، نزد خداوند بزرگ نیست .

بحارالانوار, ج 78,ص 347

http://i31.tinypic.com/k2b59t.gifhttp://i31.tinypic.com/sq4coz.gif http://i28.tinypic.com/aw6xeg.gifhttp://i31.tinypic.com/sq4coz.gif http://i28.tinypic.com/aw6xeg.gifhttp://i31.tinypic.com/sq4coz.gifhttp://i31.tinypic.com/sq4coz.gifhttp://i31.tinypic.com/k2b59t.gif


 

 

ای آشنای غربت جمعه ! ظـهور کن 

           یک مرتبه ز کوچـه ما هم عبور کن


حک شد به روی بال قنوت نمازمان 

           این خواهش قدیمی:
آقا ظهور کن


چشم انتظار قایق صیـــــاد مانده‌ام

            محض خــــدا بیا و مـرا صید تور کن


من را که دور مانده‌ام از خاک کـربلا 

           آقا بیا و همســــــــــــفر بال نور کن


یک شب بیـــــــا میان حسینیه ی عزا  

          یادی ز روضـــــــه‌های کنار تنور کن


 


 
آقا ! پس کدام جمعه می آیی و زنگار غم و اندوه از دل و جانمان می زدایی ؟ 

  اللّهم عجّل لولیک الفرج



[ جمعه 87/8/17 ] [ 2:9 صبح ] [ ] [ نظر ]

  

مطلبی که در ذیل می خوانید نوشته ای از ترنّم گرامی از شهر معرفت و از اعضاء حرف دل سایت aviny.com می باشد امیدوارم بهره ی لازم رو ببرید:

 

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
نمی دونم تا الان گاهی شده احساس کنید به شدت با خودتون درگیر شدید؟! با خودتون! نفس تون! زندگی و روزمرگی هاتون و...
احساس خستگی، بی انگیزگی، تنهایی، سرگشتگی ...براتون رمقی باقی نگذاشته باشه؟
احساس کنید دارید فقط به خود می پیچید و غر می زنید و شکایت می کنید و حتی در ظاهر مبارزه می کنید و...اما نهایت همون جایی که بودید هستید...اگر کمی هم عقب تر نرفته باشید؟
عادات سخیف و اتفاقات و روزگار داره با خودش می بردتون؟ و انگار در مقابلشون کم آوردید؟!
در عین حال نمی تونید حرفی بزنید، نمی دونید با کی باید حرف بزنید؟! چی بگید؟! انتظار چه کمکی رو می تونید داشته باشید؟!!(غیر از اونی که این جور لحظات خوب به یادش می افتیم و با لپ های گل انداخته و سر پایین افتاده برمی گردیم و خودمون رو توی آغوش پر مهرش می اندازیم!(هارب منک الیک!))
و عذاب وجدان...از اینکه باید شاکر بود(شکر زبانی و خصوصا عملی!) بابت تمام نعماتی که شاید دیگران در حسرتش باشند... راحتتون نگذاره؟!
و...
مدتی بود( و شاید بتوان گفت هنوز هم کمابیش هست!) که درگیر چنین حالاتی شده بودم!...
اما...


این روزها انگار حسی متفاوت دارم! حس در پیله بودن!
نه! نه اینکه فکر کنید خودم رو کرم ابریشمی دیدم که به قصد پروانه شدن و با برنامه به حکم غریزه و...پیله ای به دور خود تنیده است!
نه!...
بزرگانی بوده و هستند که نه به حکم غریزه بلکه به حکم محبت و فطرت و ...(بسیاری چیزها که نمی دانم!) این مرحله را طی کرده اند!
من هم آرزوی پروانه شدن و پرواز کردن رو داشته ام و دارم ...همان طور که همگی داریم!
اما.
سعی کردم چشمها رو بشورم و جور دیگری ببینم!:
درسته که مدتی بی هدف(هدفی واقعی نه خیالی) فقط به اطراف خودم خزیده ام و خورده ام و حجاب بر حجاب افزوده ام...حجاب گناه، حجاب علم، حجاب دین!،حجاب...
اما مگر کرم ابریشم جز این چه می کند؟ گرچه او به وظیفه عمل می کند و تو...!!
بله! او با هدف و برنامه و حکمی از پیش تعیین شده پیله می تند...و تو نمی دانی چرا و چگونه از اینجا سر درآورده ای!
اما...
شاید پیله مصنوعی نیز کارگر شود!
این بار به خود بپرداز! که عجیب از خود و روح پروانه ایت غافل شده ای!
هنوز کوله باری از تنهایی، محبت، اشک، توبه و کورسویی از امید و توکل با خود داری!
کمی با خودت و خدایی که همه چیزت از اوست مهربانتر باش! کمی خدایی تر باش! کمی تمرین تسلیم شدن و بندگی کردن کن!
کمی عقایدت را تصوراتت را مورد بازبینی قرار بده!
کمی خودت باش! همانی که خدا آفرید! همانی که...
آری! این روزها دلم هوس خانه تکانی کرده است!
این روزها دلم عجیب تنگ است!
این روزها دلم اشک می ریزد و سجده شکر می گزارد که صاحبش پس از مدت ها دیده از اطراف و از دیگران و...برگرفته و نگاهش کرده است! با چشمی که یک اپسیلون شسته شده است(!) و دارد اندکی جور دیگری می بیند!
و...
این روزها بیش از همیشه محتاج دعای دوستان است
و نگران!...
لایُحیرُ یا الهی! اِلّا ربّ علی مَربوب، و لا یومن اِلّا غالب علی مغلوب، و لا یُعین الّا طالب علی مطلوب، و بیدکَ یا الهی! جمیعُ ذلک السبب، و الیکَ المفرّ و المهرب، فصلّ علی محمد و آله، و اَجر هرَبی، و انجِح مطلبی...*

 


[ چهارشنبه 87/8/15 ] [ 4:56 عصر ] [ ] [ نظر ]

 


.:: یا حی و یا قیوم ::.


سرو چمان من چرا میل چمن نمی‌کند

همدم گل نمی‌شود یاد سمن نمی‌کند


دی گله‌ای ز طره‌اش کردم و از سر فسوس

گفت که این سیاه کج گوش به من نمی‌کند


تا دل هرزه گرد من رفت به چین زلف او

زان سفر دراز خود عزم وطن نمی‌کند


پیش کمان ابرویش لابه همی‌کنم ولی

گوش کشیده است از آن گوش به من نمی‌کند


با همه عطف دامنت آیدم از صبا عجب

کز گذر تو خاک را مشک ختن نمی‌کند


چون ز نسیم می‌شود زلف بنفشه پرشکن

وه که دلم چه یاد از آن عهدشکن نمی‌کند


دل به امید روی او همدم جان نمی‌شود

جان به هوای کوی او خدمت تن نمی‌کند


ساقی سیم ساق من گر همه درد می‌دهد

کیست که تن چو جام می جمله دهن نمی‌کند


دستخوش جفا مکن آب رخم که فیض ابر

بی مدد سرشک من درّ عدن نمی‌کند


کشته غمزه تو شد حافظ ناشنیده پند

تیغ سزاست هر که را درد سخن نمی‌کند

 

* * *

دوش در حلقه ما قصه گیسوی تو بود

تا دل شب سخن از سلسله موی تو بود

دل که از ناوک مژگان تو در خون می‌گشت

باز مشتاق کمانخانه ابروی تو بود

 

هم عفاالله صبا کز تو پیامی می‌داد

ور نه در کس نرسیدیم که از کوی تو بود

 

عالم از شور و شر عشق خبر هیچ نداشت

فتنه انگیز جهان غمزه جادوی تو بود

 

من سرگشته هم از اهل سلامت بودم

دام راهم شکن طره هندوی تو بود

 

بگشا بند قبا تا بگشاید دل من

که گشادی که مرا بود ز پهلوی تو بود

 

به وفای تو که بر تربت حافظ بگذر

کز جهان می‌شد و در آرزوی روی تو بود



[ چهارشنبه 87/8/15 ] [ 4:6 صبح ] [ ] [ نظر ]

 

.:: یا قاضی الحاجات ::.


 * * * دهه ی کرامت و رضویه مبارک * * *

 

*تعریف «مثبت اندیشى»

خوش‏بینى را مى‏توان، استفاده کردن از تمامى ظرفیتهاى ذهنىِ مثبت و نشاط انگیز و امیدوار کننده در زندگى، براى تسلیم نشدن در برابر عوامل منفى ساخته ذهن و احساسهاى یأس‏آورِ ناشى از دشوارى ارتباط با انسانها و رویارویى با طبیعت دانست.(1) در یک کلام، مثبت‏اندیشى را مى‏توان «داشتن امید همیشگى به یافتن راه حل» و به تعبیر شایع، «خوش‏بینى» نسبت به جهان، انسان، و خود برشمرد.

*ارزش «مثبت اندیشى»

حضرت محمّد - که درود خداوند بر او و اهل بیت پاکش باد - فرمود: «خداوند، با نگاهى خوش‏بینانه (با قضایا) برخورد کردن را دوست مى‏دارد».(2) ایشان در جایى دیگر فرمود: «چه چیزِ نیکویى است خوش‏بینى!».(3) امیرالمؤمنین (ع) نیز پیروزى و کامیابى را در خوش‏بین بودن و فال خیر زدن مى‏داند.(4)
خوش‏بینى سبب افزایش امید و نشاط در زندگى است ؛ امیدى که زندگى بدون آن تقریباً غیر ممکن است. متفکّران بزرگ گذشته ما معتقد بودند که اگر چنانچه انسانى سرش را داخل آب فرو برد و در همان لحظه، امید از او گرفته شود، دیگر بار، رغبتى براى خارج نمودن آن از خود نشان نخواهد داد». این تعبیر - که مورد پذیرش روانشناسان بزرگ معاصر نیز هست - مثال روشنى براى نشان دادن اهمیت حیاتى امید در زندگى است.
از روشهایى که مى‏تواند در زنده کردن و زنده نگاه داشتن امید، تأثیر بسزایى داشته باشد همین خوش‏بین بودن و به جهان و جهانیان، نیکو نگریستن است (البته باید توجه شود که خوش‏بینى به معناى ساده لوحى - که هر کسى بتواند از ما سوء استفاده نماید - نیست، بلکه مراد، نگاه کردن از بالا و از منظرى وسیع‏تر از چیزى است که قبلاً مى‏نگریستیم).
افرادى که از زندگى مأیوس و دلزده هستند و اذعان مى‏کنند زندگى‏شان بیهوده است، در واقع: «چشم دارند ولى نمى‏بینند و گوش دارند و لکن نمى‏شنوند». اینجاست که راهنمایى و مداواى چنین افرادى مشکل مى‏نماید. خداوند حکیم فرمود: «آیا تو (ى پیامبر) مى‏توانى کَران را شنوا کنى، یا نابینایان را و کسى را که همواره در گمراهىِ آشکارى قرار دارد، راه نمایى؟».
(5)
و در واقع، گناه این کوتاهى فقط بر گردن خود آنهاست، نه خداوند و نه سرنوشت و نه هیچ کس دیگر!

 

*چگونه مثبت اندیش شویم؟

خوش‏بینى و عموماً مثبت‏نگرى از منظر روانشناسى خصوصاً در این اواخر از اهمیت زیادى برخوردار بوده است، و افرادى همانند «مارتین سلیگمن» از دانشگاه پنسیلوانیا و «سیکزنت میهالى» مجارستانى تبار از دانشگاه شیکاگو با برافراشتن پرچمى به نام «روانشناسى مثبت‏اندیشى» به این دیدگاه، بیشتر دامن زده‏اند.(6)



اهکار

1 . براى ایجاد خوش‏بینى و تقویت آن باید از «لحظه»ها استفاده کرد. براى استفاده بهینه از زمان در این جهت، مى‏توان از شیوه مشهور پیشنهادى امام صادق (ع) (تقسیم سه گانه نگاه به گذشته، حال و آینده) بهترین استفاده ممکن را بُرد. بدین صورت که از تجربه گذشتگان در زمان حال، استفاده کنیم تا آینده‏اى روشن، جلوه‏گر شود.(7) این، به جاى غُصّه خوردن براى گذشته و نگرانى همیشگى به خاطر آینده است.
2 . باید از امکانات موجود، هرچه هست، استفاده نماییم و منتظر کامل شدن تمام وسایل و زمینه‏هاى مورد نیاز نمانیم ؛ چرا که اوّلاً «فردا دیر است» و ثانیاً آنچه اکنون داریم، هرچه باشد، بالأخره بخشى از چیزهایى است که باید باشند. یک ضرب المثل چینى مى‏گوید: «اگر در جنگل زندگى مى‏کنى، قدر چوب را بدان» و عُرفا گفته‏اند: «هر سفر دور و درازى، با یک گامْ آغاز مى‏شود».
خوش‏بین بودن، هزینه چندانى نمى‏خواهد. فقط کافى است تصمیم و عزم جدّى در کار باشد.
به قول نویسندگان کتاب «رمز موفقیت»، اگر بر این باور باشیم که «ما وارثان بحقّ مُلک الهى هستیم» و همواره با این نگاه، حرکت کنیم و بیندیشیم، تمامى آرزوهاى ما به تدریج، جامه عمل خواهند پوشید.
(8)
3 . بعد از توجّه به زمان و گرفتن تصمیم قاطع، نوبت به مرحله عمل (یعنى شروع «مثبت اندیشى» در عرصه رفتار) مى‏رسد و یکى از بهترین شیوه‏هایى که در این مرحله مى‏تواند بسیار مثمر ثمر باشد، «تلقین» است.
دکتر «امیل گوئه» معروف‏ترین فردى است که کاربرد این تکنیک را مطرح نموده است. اساس این تکنیک بر استفاده از ضمیر ناخودآگاه استوار است؛ یعنى اینکه به واسطه تلقین نمودن، افکار مثبت و شادى‏بخش را هوشیارانه به اندرون خود بکشیم و براى حفظ و بقاى آنها کوشش نماییم و افکار منفى و بدبینانه و مبتنى بر توهّم و خیالات واهى و وسوسه‏ها و کوته‏نظریها را دور بریزیم و به یاد داشته باشیم که شادى و نشاط واقعى و پایدار، در درون خود ماست. پس آن را به وسیله تلقین و ابزارهایى از این قبیل، از درون خود، جستجو نماییم.
این نکته را نیز توجه داشته باشیم: همچنان که تلقینِ مسائل مثبت به خود و دیگران در زندگى، از جمله نگاه خوش‏بینانه به اطراف و مسائل، زمینه‏ساز به وجود آمدن زندگى آرمانى مى‏شود، تلقین منفى نیز مى‏تواند اثرات بسیار مخرّبى را از خود به جاى بگذارد. از باب نمونه پیامبر اکرم فرمود: «کذب را تلقین نکنید ؛ چرا که شما را گرفتار خود مى‏کند» و در ادامه فرمود: «پسران یعقوب - که درود خدا بر او باد - نمى‏دانستند که گرگ، انسان را مى‏خورد، تا اینکه پدرِ آنها، فال بد زد و این مطلب را ناخواسته به آنها تلقین نمود وهمین، سبب شد که انگیزه‏هاى بدى در آنها بیدار شود ومرتکب چنان ادعاى دروغینى شدند».
(9)




1. نگرش مثبت، اِلوود همپتن، ترجمه: فهیمه نظرى، مؤسسه ایزایران، 1381ش، ص 11.
2. عوالى اللئالى، ج 1، ص 291، ح 155.
3. مسند الشهاب، ج 2، ص 261، ح 822 .
4. غرر الحکم، ح 4466.
5. سوره زخرف، آیه 40.
6. تحف العقول، ص 324.
7. بحارالأنوار، ج 12، ص 221.
8. اینترنت، والتر اندرسون، ترجمه: سید سعید علوى نایینى.
9. رمز موفقیت، دیل کارنگى و جیمز آلن و الا وایلر، ترجمه: محمدجواد پاکدل و مسعود میرزایى، نشر پارسا، ص 162.

 

برگرفته از سایت حدیث.نت به آدرس:

http://www.hadith.net/persian/products/magazine/hadith-e-zendegi/09/009.htm

شهاب

 


[ یکشنبه 87/8/12 ] [ 10:7 صبح ] [ ] [ نظر ]

 

.:: لا اله الا الله الملک الحق المبین ::.

* السلام علیک یا کریمة اهل البیت ، یا فاطمة المعصومة *


 


هدیه به عزیزانی که از خارج از کشور عزیزمون ایران وصل شده اند _ زیارت قبول ، التماس دعا.سیم هر چقدر مقاومتش کمتر باشه اتصال زودتر انجام می شه.

 

  میلاد کریمه ی آل طه (علیهم السلام) ، خانم حضرت فاطمه ی معصومه (سلام الله علیها) بر تمامی رهروان طریق ولایت مبارکباد .

 



 یکشنبه ی دو هفته پیش در بین الحرمین ایستاده بودم و مبهوت جلال و عظمت این مکان شریف و دو بارگاه ملکوتی حضرت سیدالشهداء(ع) و قمر بنی هاشم(ع) بودم که به ناگاه متوجه موضوعی شدم و اون این بود که ماه طبیعت با گنبد طلایی و زیبای حضرت اباالفضل العباس(ع) قرین شده بود ، خیلی فضای عجیبی تو وجودم حس می کردم.

...انگار ماه طبیعت اومده بود از چشمه ی نور ابوفاضل(ع) جرعه ای بنوشه و بره...

...درسته که ماه هم شاهد بود بر سوراخ شدن مشک و ریختن آب به همراه آبروی عبّاس(ع) اما...

...اما اینو هم می دونست که خود عبّاس(ع) چشمه ی آبرو و ادب و نوره...

همینجا سلامی بدیم و خودمونو تو  بین الحرمین احساس کنیم و اول بریم صحن و سرای زیبای قمر منیر بنی هاشم(ع) ، اباالفضل(ع) و اجازه ای بگیریم برای زیارت اربابمون حسین ابن علی(ع).

السلام علیک یا قمر بنی هاشم ، یاابالفضل العباس(ع)

السلام علیک یا قتیل العبرات،یا سیدالشهداء، یا امام اباعبدالله الحسین(ع)

السلام علیک یا ابوتراب ، یا امیرالمومنین ، یا امام علی ابن ابی طالب(ع)

آقا جون چی کار کنم خب...

نمک گیرمون کردی دیگه!


اللّهم عجّل لولیّک الفرج.


اللّهم صلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم.

 


[ پنج شنبه 87/8/9 ] [ 4:48 عصر ] [ ] [ نظر ]
<   <<   51   52   53   54   55   >>   >
درباره وبلاگ

بیاد شهدای گمنام!!! برای بچه های تفحص و برای آنهایی که به دنبال گمشده ی خود می گردند هیچ لحظه ای زیباتر از لحظه ی کشف پیکر شهید نیست. اما زیباتر از آن لحظه ای است که زیر نور آفتاب یا چراغ قوه پلاکی بدرخشد. در طلاییه وقتی زمین را می شکافتیم پیکر مطهر شهیدی نمایان شد که همراه او یک دفتر قطور اما کوچک بود ؛ شبیه دفتری که بیشتر مداحان از آن استفاده می کنند. برگ های دفتر به خاطر گل گرفتگی به هم چسبیده بود و باز نمی شد . آن را پاک کردم . به سختی بازش کردم بالای اولین صفحه اش نوشته بود: عمه بیا گمشده پیدا شده!
لینک دوستان
امکانات وب