|
.:: یا ارحم الراحمین ::. الغوث و الامان
بحث ، بحث حدیث نفسه که شهید آوینی در ابتدای انقلاب آتیشی درست کرد و همه رو ریخت تو آتیش و سوزوند. انسان وقتی سفری رو شروع می کنه باید خودشو واسه این سفر آماده کنه. هر چه زودتر بهتر! وقتی فکر و ذکر آدم خودش باشه و بر سر زبون ها انداختن خودش و نام خودش ، به جای سفر ، به حدیث نفس پرداخته. وقتی آدم میاد اینجا اسم خودش و آثار خودش و جواب و به به و چه چه دیگران رو در مورد خودش می خونه و یا جوابی به اونایی که باهاشون خوب نیست نمی ده یا جوابی از روی سرکشی نفسش می ده ، کلّی نفسش حال میاد! اما وقتی آدم می شه که یه روزی برسه ، همه ی اینها رو برداره بیاره وسط حیات و سطلی و نفتی و کبریتی و ... آماده کنه و ... اینجاست که مستحق این می شه که سردار خیبر قلعه ی قلبش رو فتح کنه و تو فکه تیکه تیکه بشه و لایق دیدار دوست ...
[ شنبه 87/7/20 ] [ 3:29 صبح ] [ ]
[ نظر ]
.::. اللّهم صلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم .::.
اسیر سال و ماه و هفته بودم
بیایم در رکاب تو بمیرم که معطّر به عطر نفسهاته ،
شهاب [ جمعه 87/7/19 ] [ 7:38 عصر ] [ ]
[ نظر ]
.:: اللّهم صلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم ::.
صحیفه ی سجادیه.
[ جمعه 87/7/19 ] [ 4:45 صبح ] [ ]
[ نظر ]
|
درباره وبلاگ  بیاد شهدای گمنام!!! برای بچه های تفحص و برای آنهایی که به دنبال گمشده ی خود می گردند هیچ لحظه ای زیباتر از لحظه ی کشف پیکر شهید نیست. اما زیباتر از آن لحظه ای است که زیر نور آفتاب یا چراغ قوه پلاکی بدرخشد. در طلاییه وقتی زمین را می شکافتیم پیکر مطهر شهیدی نمایان شد که همراه او یک دفتر قطور اما کوچک بود ؛ شبیه دفتری که بیشتر مداحان از آن استفاده می کنند. برگ های دفتر به خاطر گل گرفتگی به هم چسبیده بود و باز نمی شد . آن را پاک کردم . به سختی بازش کردم بالای اولین صفحه اش نوشته بود: عمه بیا گمشده پیدا شده! |
| [ و نوشتم بیاد دوست شهیدم غلامرضا زوبونی ] |
